بررسيهاي دانشمندان نشان ميدهد كه تاريخ بشر با دين آميخته بوده است . (1) اين حقيقت متفكران بسياري را به تامل در راز نياز به دين و خاستگاه آن فرا خوانده و ديدگاههاي گوناگون پديد آورده است . گروهي با رويكرد الحادي عواملي چون غلبه بر ترس از محيط طبيعي را در پيدايش مذهب مؤثر دانسته و جمعي بر كاركردهاي اجتماعي دين انگشت نهادهاند . (2) اما ژرفنگري بيشتر انسان را به اين واقعيت رهنمون ميسازد كه آگاهي از آغاز و انجام هستي از بنياديترين نيازهاي بشر است (3) و بيش از همه چيز همين نياز فطري است كه انسان را به سوي دينطلبي ميكشاند . ما در اين نوشتار برآنيم كه با جستجويي گذرا به برخي آيات قرآن كريم ديدگاه قرآن را در مورد ضرورت و فوايد دين براي انسانها مورد مطالعه قرار دهيم .
1 - از ديدگاه قرآن خلقت انسان داراي هدف خاصي است: خداوند متعال ميفرمايد: «يا ايها الانسان انك كادح الي ربك كدحا فملاقيه; (4) اي انسان تو با تلاش و رنجبه سوي پروردگارت ميروي و او را ملاقات خواهي كرد» . آيا غرض از خلقت انسان بهرهگيري از دنيا بوده تا چند روزي در اين دنيا زندگي كند و مراحلي را بگذراند، به دنيا بيايد، چند روزي كودك باشد، به جواني برسد و بعد پير شود و باز به خاك برگردد؟ اگر غرض از آفرينش انسان اين باشد اين فرض با خلقتحيوانات تمام ميشود و ديگر لازم نبود انسان آفريده شود و بر فرض كه انسان براي اين غرض باشد احتياجي به فكر و شعور براي او نبود . لذا اينكه غرض از خلقت انسان تنها بهرهگيري از ماديات دنيا باشد و انسان به يك زندگي دوراني تن دهد و حركت دوراني داشته باشد، قرآن كريم آن را لغو و بيهوده ميشمارد و از تن دادن به چنين زندگي نهي ميفرمايد و آن را زندگي ذلتبار ميشمارد . (5) «و ما الحياة الدنيا الا متاع الغرور; (6) و زندگي دنيا چيزي جز سرمايه فريب نيست» . «اعلموا انما الحياة الدنيا لعب و لهو و زينة و تفاخر بينكم و تكاثر فيالاموال والاولاد; (7) بدانيد زندگي دنيا تنها بازي و سرگرمي و تجملپرستي و فخر فروشي درميان شما افزونطلبي در اموال و فرزندان است» .
اين نداي قرآن است كه ميفرمايد: «ارضيتم بالحياة الدنيا من الآخرة فما متاع الحيوة الدنيا فيالآخرة الا قليل; (8) آيا به زندگي دنيا به جاي آخرت راضي شدهايد؟ با اينكه متاع زندگي دنيا در برابر آخرت جز اندكي نيست» . و باز ميفرمايد: «و فرحوا بالحياة الدنيا و ماالحياة الدنيا فيالآخرة الا متاع; (9) آنها به زندگي دنيا شاد شدند در حالي كه زندگي دنيا در برابر آخرت متاع ناچيزي است» . با توجه به اين آيات معلوم ميشود زندگي انسان اگر به خاطر دنيا باشد ارزش ندارد بنابراين غرض از خلقتبايد غير از اين باشد و زندگي در دنيا بايد وسيلهاي براي آن غرض باشد . در اينجا باز به قرآن برميگرديم تا ببينيم غرض از خلقت را چگونه بيان ميفرمايد آنجا كه فرمود: «و ما خلقت الجن والانس الا ليعبدون; (10) جن و انس را نيافريديم مگر براي اين كه مرا پرستش كنند» . پرستش چيست؟ راه و رسم آن چگونه است؟ دستوراتي كه بايد مورد اطاعت قرار گيرند و اموري كه از آنها نهي شدهاند كدامند؟ از كجا بايد آنها را شناخت؟ آيا جز وحي و دين چيز ديگري ميتواند پاسخگو باشد؟ حال كه به اين حقيقت دستيافتيم كه زندگي انسان بازيچه نيست و خداي حكيم آدمي را چون چارپايان به خود واگذار نكرده است، ناچار بايد از غفلت و بيخبري درآييم و به دنبال كشف برنامهاي براي تامين سعادت خويش برآييم . در گام اول حس و عقل را در پيريزي همه جانبهاي براي زندگي اين جهاني نيز كارآمد نمييابيم چه رسد به اينكه دورنماي زندگي پس از مرگ را ترسيم كند و راه درست زيستن را بنماياند از اين رو توجه به حكمت الهي ما را به منبعي ديگر از معرفت رهنمون ميگردد كه در منابع ديني وحي خوانده شده است . (11) امام رضا (ع) ميفرمايد: از آنجا كه در آفرينش مردمان و استعدادهاي آنان آنچه به طور كامل به مصالح شان برساند وجود نداشت و آفريدگار برتر از آن بود كه ديده شود و ارتباط مستقيم با وي برقرار گردد
چارهاي جز اين نبود كه فرستادهاي معصوم ميان او و آدميان ميانجي شود و امر و نهي الهي را به ايشان برساند . (12) يعني دين را براي رسيدن انسانها به سعادت برايشان ارمغان آورد . نتيجه اين ميشود كه دين وسيله رسيدن به هدف خلقت و سعادت انسان است . به قول علامه طباطبايي: «فان الدين هو الطريقة المسلوكة ... التي يقصد بها الوصول الي السعادة الحقيقة; (13) دين همان روش پيموده شدهاي است كه هدف آن رسيدن به سعادت حقيقي است» .
2 - قرآن كريم دين را يكي از فطريات انسان ميداند و انسانها را به پاسخگويي به اين نياز دروني ميخواند: «فاقم وجهك للدين حنيفا فطرت الله التي فطر الناس عليها لاتبديل لخلق الله ذلك الدين القيم و لكن اكثر الناس لايعلمون; (14) پس روي خود را متوجه آيين خالص پروردگار كن اين فطرتي است كه خداوند انسانها را بر آن آفريده، دگرگوني در آفرينش الهي نيست اين است كه آيين استوار، ولي اكثر مردم نميدانند» . فطرت و نوع آفرينش انسان او را به دين يعني اصول علمي و عملي در زندگي كه مبتني بر دفع حوايجحقيقي انسان هستند هدايت ميكند . به عبارت ديگر قوانين تشريعي كه با عمل به آنها سعادت واقعي انسان تامين ميشود بر اقتضاي تكوين و خلقت انسان انطباق دارند و مراد از فطري بودن دين همين است . (15) البته اين نياز فطري بر خلاف غرايز طبيعي و حيواني به خودي خود شكوفا نميگردد و بسيار مورد
غفلت قرار ميگيرد از اين رو پيامبران همواره پيمان فطرت را ياد آور ميشوند و از انسان ميخواهند به نداي دروني خويش گوش سپارد . (16) علامه طباطبايي نيز اين توجه به فطرت و غافل نبودن از آن را به لطافتخاصي مستدل ميسازد و ميگويد: حرف فاء كه در اول آيه است ميرساند كه كلام در آيه فرع و نتيجه مطالبي است كه در خصوص مبداء و معاد در آيات قبل استفاده ميشد و معنايش اين است كه وقتي كه ثابتشد كه خلقت و تدبير تنها از آن خداست و او را شريكي نيست و او به زودي خلق را مبعوث نموده به حساب ميكشد و نيز معلوم شد كه در آنروز كسي كه از او اعراض كرده باشد و رو به غير آورده باشد راه نجاتي ندارد پس روي دل به سوي دين كرده و ملازم آن باش كه آن همان ديني است كه خلقت الهيه بدان دعوت ميكند . (17)
3 - دين فرو نشاننده عطش جاودانگي انسان: ميل به فنا ناپذيري و جاودانگي يكي از نيازهايي است كه در اعماق جان انسان ريشه دارد و ترس از به پايان رسيدن زندگي به شدت وي را ميآزارد كساني كه مرگ را پايان حيات انسان ميشمارند به پوچ انگاري ميرسند و زيستن در اين جهان را بيمعنا مييابند . تنها دين الهي است كه با تاكيد بر حيات جاويدان انسان و زندگي پس از مرگ
به اين نياز اصيل آدمي پاسخ ميگويد و عطش جاودانه زيستن را فرو مينشاند: «و بشر الذين آمنوا و عملوا الصالحات ان لهم جنات تجري من تحتها الانهار كلما رزقوا منها من ثمرة رزقا قالوا هذا الذي رزقنا من قبل و اتوا به متشابها و لهم فيها ازواج مطهرة و هم فيها خالدون; (18) به كساني كه ايمان آوردهاند و كارهاي شايسته انجام دادهاند، بشارت ده كه باغهايي از بهشتبراي آنهاست كه نهرها از زير درختانش جاري است . هر زمان كه ميوهاي از آن به آنان داده شود . ميگويند: «اين همان است كه قبلا به ما روزي داده شده بود» و ميوههايي كه براي آنها آورده ميشود، همه براي آنها يكسانند . و براي آنان همسراني پاك و پاكيزه است و جاودانه در آن خواهند بود .» دانشمندان خدا ناگرا براي زدودن ترس از فنا ناپذيري از دل آدمي بسيار كوشيدهاند اما توفيق چنداني نيافتهاند و در سركوب اين گرايش ذاتي انسان ناتوان ماندهاند اما در نگاه اديان آسماني مرگ آغاز زندگي حقيقي است اين تفسير از مرگ به زندگي معنا ميبخشد و خدا باوران را به استقبال عاشقانه از شهادت ميكشاند . (19) «ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بان الهم الجنة; (20) خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را خريداري كرده كه در برابرش بهشتبراي آنان باشد» .
4 - دين عامل وحدت و يكپارچگي: اديان : توحيدي مظهر وفاق و همبستگياند و بيش از هر عامل ديگر وحدت جامعه را تضمين ميكنند قرآن كريم از يك سو مؤمنان اديان ديگر را كه صادقانه به آموزههاي تحريف نشده پيامبرانشان پاي بندند اهل نجات و رستگاري ميداند و بدين وسيله مسلمانان را به هم زيستي مسالمتآميز با آنان فرا ميخواند و از سوي ديگر وحدت جامعه در سايه آموزههاي اسلام را از بزرگترين نعمتهاي خداوند ميشمارد . (21) زيرا انسانها هميشه از اختلاف رنج ميبرند و جوامع بشري در شعله مخالفتها و دشمنيها ميسوزند و نيروهاي عظيم و امكانات فراوان آنها در اين راه بر باد ميرود . اگر اختلافات در بين انسانها از بين برود و نيرو و امكانات شان بجا به كار گرفته شود در نتيجه جهان به سوي ترقي و تكامل گام بر ميدارد . «واعتصموا بحبل الله جميعا و لاتفرقوا و اذكروا نعمت الله عليكم اذ كنتم اعداء فالف بين قلوبكم فاصبحتم بنعمة اخوانا و كنتم علي شفا حفرة من النار فانقذكم منها; (22) و همگي به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد; و نعمتخدا را بر خود به ياد آريد كه چگونه دشمن يكديگر بوديد و او ميان دلهاي شما الفت ايجاد كرد و به بركت نعمت او برادر شديد و شما بر لبه حفرهاي از آتش بوديد خدا شما را از آن نجات داد» .
5 - دين تامين كننده عدالت: يكي ديگر از نيازهاي انساني كه جز در پرتو دين باوري برآورده نميگردد نياز به عدالت و دادگري است چه بسيارند ستم پيشه گاني كه در اين دنيا تاوان جنايات خود را نميپردازند و
روزگار را به رفاه و خوشي ميگذرانند و در نتيجه بر اندوه و رنجستمديدگان ميافزايند . افزون بر اين چه بسا مجازاتهايي دنيوي با ميزان جرم و جنايت تناسب ندارد و عدالت واقعي را برقرار نميسازد . كسي كه دستان خود را به خون هزاران نفر آلوده كرده و انبوه بيشماري را معلول و ناتوان ساخته است چگونه ميتواند مجازاتي در خور جنايات خويش دريافت دارد؟ اديان الهي با تاكيد بر زندگي پس از مرگ به اين پرسش پاسخ روشني ميدهد و در برابر هر ستمي عقوبتي در خور مينهد . (23) «فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره و من يعمل مثقال ذرة شرا يره; (24) پس هر كس هموزن ذرهاي كار خير انجام دهد آن را ميبيند و هر كس هموزن ذرهاي كار بد كرده آن را ميبيند» . حاصل كلام اينكه انسان از ديدگاه قرآن تنها از راه دين ميتواند به سعادت حقيقي نايل شود و پاسخي قانع كننده به نيازهاي دروني خويش بدست آورد و به عدالت و وحدت اجتماعي دستيابد .
1) طباطبايي، محمد حسين، اصول فلسفه و روش رئاليسم، ج 5، ص 3 .
2) شريعتي، محمد تقي، فايده و لزوم دين، ص 23 .
3) مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش عقايد، ج 1، ص 36 .
4) انشقاق/6 .
5) امين زاده، محمد رضا، انسان در اسلام، ص 66 .
6) آلعمران/185 .
7) حديد/20 .
8) توبه/38 .
9) رعد/26 .
10) ذاريات/56 .
11) يوسفيان، حسن، نياز به دين، ص 17 .
12) بحار الانوار، ج 7، ص 40 .
13) تفسير الميزان، ج 7، ص 192 .
14) روم، 30 .
15) خدا گرايي و خداشناسي فطري، سيدمحمد اسماعيل سيدهاشمي، ص 57 .
16) نياز به دين، ص 21 .
17) الميزان (ترجمه مصباح يزدي) ج 16، ص 281 .
18) بقره، 25 .
19) نياز به دين، ص 33 .
20) توبه، 111 .
21) نياز به دين، ص 37 .
22) آل عمران، 103 .
23) نياز به دين، ص 31 .
24) زلزله، 708 .